English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5590 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
columnar transposition U تغییر مکان دادن عوامل در ستون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
redeployment U تغییر مکان دادن یکانها
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
left shift U تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
displacement U اختلاف مکان تغییر مکان
variable factors U عوامل قابل تغییر تولید
shifted U تغییر مکان
displeacement of water U تغییر مکان اب
shift U تغییر مکان
displacement U تغییر مکان
left shift U تغییر مکان به چپ
change of place U تغییر مکان
shifts U تغییر مکان
displaciment U تغییر مکان
doppler shift U تغییر مکان دوپلری
end around shift U تغییر مکان دورگشتی
cyclic shift U تغییر مکان چرخهای
red shift U تغییر مکان سرخ
piston displacement U تغییر مکان پیستون
shifts U تغییر مکان انتقال
shift out U تغییر مکان به بیرون
shift register U ثبات تغییر مکان
die shift U تغییر مکان حدیده
shift U تغییر مکان انتقال
sides way U تغییر مکان جانبی
shifted U تغییر مکان انتقال
ring shift U تغییر مکان حلقهای
logic shift U تغییر مکان منطقی
permanent change of station U تغییر مکان دایمی
circular shift U تغییر مکان حلقوی
displacement U جابجاشدگی تغییر مکان
components of displacement U مولفههای تغییر مکان
circular shift U تغییر مکان دایرهای
arithmetic shift U تغییر مکان حسابی
logical shift U تغییر مکان منطقی
output per unit of displacement U توان در واحد تغییر مکان
right shift U تغییر مکان به سمت راست
support movement U تغییر مکان تکیه گاه
move U پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved U پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves U پیشنهاد کردن تغییر مکان
statip shift register U ثبات تغییر مکان ایستا
dynamic shift register U ثبات تغییر مکان پویا
echeloned displacement U تغییر مکان رده برده
displacement U جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
columnar transposition U تغییر محل یک عامل در یک ستون
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
left justification U تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
intransit U در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
colocate U دریک مکان قرار دادن
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
cursor tracking U حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
shift instruction U دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
cross hairs U دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
stack U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
trestles U ستون راروی پایه قرار دادن
trestle U ستون راروی پایه قرار دادن
tressel U ستون راروی پایه قرار دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
peek U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked U فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
changed U تغییر دادن
changes U تغییر دادن
changing U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
modifying U تغییر دادن
modifies U تغییر دادن
change U تغییر دادن
to turn [into] U تغییر دادن
to turn something into something U تغییر دادن به
to convert something into something U تغییر دادن به
realign U تغییر دادن
realigned U تغییر دادن
realigning U تغییر دادن
realigns U تغییر دادن
shifts U تغییر دادن
shifted U تغییر دادن
shift U تغییر دادن
transact U تغییر دادن
reset U تغییر دادن
redeploy [staff] U تغییر دادن
convert U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
alter U تغییر دادن
amended U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
altered U تغییر دادن
mutate U تغییر دادن
mutating U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
permute U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
altering U تغییر دادن
alters U تغییر دادن
moves U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
shift the rudder U تغییر دادن سکان
transshape U تغییر ماهیت دادن
to transform [into] U تغییر شکل دادن [به]
veered U تغییر عقیده دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
changed U تغییر دادن تبدیل
go about U تغییر جهت دادن
reshape U تغییر شکل دادن
discolor U تغییر رنگ دادن
switches U تغییر جهت دادن
metamorphosing U تغییر شکل دادن
modification U تغییر شکل دادن
change U تغییر دادن تبدیل
metamorphoses U تغییر شکل دادن
transmuted U تغییر هیئت دادن
transshape U تغییر شکل دادن
remodeling U تغییر وضع دادن
remodelled U تغییر وضع دادن
shunt U تغییر جهت دادن
remodelling U تغییر وضع دادن
remodels U تغییر وضع دادن
shunted U تغییر جهت دادن
shunts U تغییر جهت دادن
metamorphosed U تغییر شکل دادن
discolored U تغییر رنگ دادن
discoloring U تغییر رنگ دادن
remodel U تغییر وضع دادن
remodeled U تغییر وضع دادن
changes U تغییر دادن تبدیل
discolouring U تغییر رنگ دادن
veer U تغییر عقیده دادن
discoloured U تغییر رنگ دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
changing U تغییر دادن تبدیل
discolour U تغییر رنگ دادن
discolors U تغییر رنگ دادن
metamorphose U تغییر شکل دادن
transformed U تغییر شکل دادن
colour U تغییر رنگ دادن
colours U تغییر رنگ دادن
quirks U تغییر جهت دادن
disguising U تغییر قیافه دادن
disguises U تغییر قیافه دادن
disguised U تغییر قیافه دادن
disguise U تغییر قیافه دادن
misshape U تغییر شکل دادن
sing a different tune <idiom> U تغییر جهت دادن
tune U تغییر فرکانس دادن
to change the tack U تغییر رویه دادن
to change ones mind U تغییر رای دادن
transfiguring U تغییر صورت دادن
transfigures U تغییر شکل دادن
to change colour U تغییر رنگ دادن
transfigures U تغییر صورت دادن
transfigured U تغییر شکل دادن
transfigure U تغییر شکل دادن
transfigure U تغییر صورت دادن
to veer [off] U تغییر جهت دادن
to change one's tune U تغییر عقیده دادن
tunes U تغییر فرکانس دادن
transfigured U تغییر صورت دادن
transforming U تغییر شکل دادن
transform U تغییر شکل دادن
transfiguring U تغییر شکل دادن
transforms U تغییر شکل دادن
switch U تغییر جهت دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
discolours U تغییر رنگ دادن
veers U تغییر عقیده دادن
switched U تغییر جهت دادن
color U تغییر رنگ دادن
quirk U تغییر جهت دادن
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
modify U تغییر دادن معتدل ساختن
moved U تغییر دادن محل چیزی
relieve U تغییر پست دادن برجستگی
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1wooden poles
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1I am good with figures,how about you?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1نقش ارامنه در تغییر و تکامل زبان ترکی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com